يک سال پيش در چنين روزي ، که اصلا فکر نمي کردم امروز اينچنين باشد، وبلاگ من به همت مهربان همسر پديد آمد. چه آرزوها و چه آرمانها که برايش نداشتم ... مي گفتم چنين مي کنم و چنان مي کنم ... اين مطلب رو مي نويسم و آن مطلب را !!! اما کو ؟؟؟ دريغ .
دلم مي خواست اينجا رو تبديل کنم به مرجع کوچکي که شامل نويسندگان و شاعران و تصويرگران کودک ، کارگردانهاي داستانهاي کودکان و .... اما نمي دونم چرا نشد؟؟؟ البته وقت زياده و بهر حال اين کار رو انجام مي دهم. شايد فکر آشفته و يک سري نگرانيهايي که داشتم باعث اين عقب افتادگي شد.
ولي بهرحال هميشه نبايد نيمه خالي ليوان رو ديد ... من معتقدم تو هر کاري يک حکمتي نهفته؛ من اگر کار مفيدي در اين يک سال انجام ندادم در عوض دوستان بي نظيري پيدا کردم و در اين ميان حتي دوستان دوران کودکيم رو هم پيدا کردم. براي همين فکر مي کنم که خيلي هم بي تاثير نبوده.خيلي ها من رو براي وبلاگم تشويق کردن ، مخصوصا وبلاگ
ترانه هاي کودکان و بعضي از دوستان هم در صدد کمک برآمدند که من همينجا صميمانه ازشون تشکر مي کنم .
و مهم اينکه من اين خانه کوچکم را دوست دارم و دلم مي خواهد دوستيها در اين خانه به وسعت دلهايمان باشد.
.
راستي
راوي نازنين متني بسيار زيبا درباره زندگي
بيژن مفيد نوشته که خواندنش خالي از لطف نيست.
سايه گسترت، دوستي باشد و باد برايت قاصدکي به ارمغان بياورد... جاودانه خواهد شد.