::: شهر قصه :::  

 

 
 
 
 




Iranian Cancer Society Join Donate Help Guide Contact







 
 


   
 

Dienstag, Juni 29, 2004

درانتظار لوگو!! لوگو خودش ميادش

 
سلام،
از اين بهتر نميشه، مخصوصا بعد از مدتها که دوستهاي صميميت رو نديده باشي، يکيشون داره مياد پيشم؛ اونهم براي پنج هفته. خيلي خوبه مگه نه؟ تو اين خراب شده که نه زبونش رو ياد مي گيري، نه کار گيرت مياد اين بهترين خبر هستش. اين دوست بنده کسي نيست جز همون مريم خانوم که قبلا ذکر خيرش شده بود و قرار بود براي وبلاگ من لوگو درست کنه. حالا ديگه نمي تونه از دستم دربره.از قديم گفتن: تنبل نرو دنبال لوگو .... لوگو خودش ميادش!!!!
ناگفته نمونه که يکي از دوستان هم زحمت چند لوگو براي من کشيده بود که اونقدر در اون زمان قاطي پاطي بودم که وقت نکردم درست حسابي ازشون تشکر کنم.
حالا کلي برنامه ريختيم که کجاها بريم و چه بکنيم و چه نکنيم و مهربان همسر هم قول داده که آخر هفته ها با ما باشه. ولي از اونجايي که ما خودمون رو خوب مي شناسيم خيلي نگرانيم که صبح ساعت 12 از خواب بيدار نشيم، تا ساعت 4عصر غيبت نکنيم،تا 6عصر ناهار بخوريم و ساعت 7 به بعد هم که شهر ما مثل شهر مرده ها ميشه و بايد يک فيلم ديد و خوابيد!!!
حالا بعداً براتون مي نويسم که چي شد. اگه سفر رفتيم که حتما براتون يک سفر نامه خواهم نوشت و اگه ياد گرفتم عکس هم براتون ميذارم.
تورو خدا دعا کنيد که برنامه هاي ماهم رديف بشه و امسال بتونيم بيايم ايران.دلم خيلي تنگ شده.اگه بيام حتما ميام کافه بلاگ و اونجا مي بينمتون.

تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.

________________________________________

Mittwoch, Juni 23, 2004

حق انتخاب و آزادي بيان

 
سلام،
مي بينيد ترو خدا مهربان همسر چه کرده؟ البته هنوز کامل نشده، ولي کلي شرمنده شدم.طفلي خيلي زحمت کشيد؛البته خوب ديگه براي نازنين همسري چون من بايد هم زحمت کشيد.(يک در نوشابه باز شد و يک کارت پستال هم ارسال!!!)
حتما خيلي ها تو دلشون مي گن بابا تو اين هاگير و واگير فيلترينگ و سانسور و اين حرفها، اين چه دل خوشي داره.شعر کودک مي نويسه، قالب عوض مي کنه... و عين خيالش نيست؛ اينجوريها هم نيست. يادمون باشه که ما زنده هستيم، پس حق انتخاب داريم و کسي نبايد اين حق رو از ما بگيره. من هر طوري شده مي خوام گوشه کوچکي از تاريخمون رو زنده نگه دارم. حق هر کودک و بزرگي هستش که بدونه در مملکتش چي گذشته؟ شايد تو دلتون بگيد که شعر کودک و يا داستانهاي عاميانه قديمي هم شد تاريخ؟ - بله بنظر من هستش.افکار و سرگذشت مردم هر دوره از کشورمون در دل همين افسانه هاست و بايد نسل به نسل منتقل بشه.اگه چند سال ديگه همين عيد نوروز رو هم از دست بديم و ديگه عمو نوروزي نباشه، با خوندن شعر : عمو نوروز چه ماهي .... اين روزها توي راهي .... کودکان ما با زباني ساده خواهند فهميد که عيد نوروزي بوده، عمو نوروزي بوده، جشن سال نو وجود داشته.
حال شخص ديگري ممکن است از مراسم و آييين ها بنويسد، ديگري از نويسندگان و هنرپيشگان و... بنويسد و امثالهم. مهم اينست که قلم بايد صادق و پويا بماند.
حال در برابر جلوگيري از پويايي قلم نيز هرکس بنحوي مبارزه مي کند که هرکدام در نوع خود قابل تحسين ، که صد البته بايد آگاهانه و غير عجولانه باشد، طوماري تهيه مي شود، نوشته ها افزايش پيدا مي کند، قالبي نو مي شود، مکانهاي بحث و تبادل نظر بيشتر مي شود،... و همه همه براي اين که بگوييم ما هستيم، ما بعنوان انسان حقهايي داريم که نبايد ناديده انگاشته شود؛ و در اين ميان تاسف بارترين صحنه شکاف و تفرقه ميان دوستان است که بر سر چگونگي مبارزه ايجاد مي شود. ما انسانهاي بزرگ و عاقلي هستيم، اگر نتوانستيم دو کلمه با هم حرف بزنيم که واويلاست. بايد قبول کنيم که همه ما دچار اشتباه مي شويم و از شنيدن آن نبايد ناراحت شويم بلکه تجديد نظر و تفکري دوباره ما را بالاتر خواهد برد.

به اميد روزي که انسانها از حقوق ساده خود بهره مند شوند و دوستي ها بي آلايش تر و محکمتر از هميشه باشد.
تا روز ديکر و نوشته اي جديد خداحافظ.



________________________________________

Montag, Juni 21, 2004

آفتاب اومده

 
سلام،
نمي دونم هيچکدوم از شما هيچ شعري يادش نيست يا نمي خواد کمک کنه؟؟؟ بهرحال که من منتظر مي مونم؛ حتما يک نفر پيدا مي شه که به من کمک کنه.مگه نه؟؟!!

صبح شده آفتاب اومده................من تازه از خواب پا شدم
واي جواب مامان جونو ...............اي خدا چي بدم
اول جامو جمع مي کنم ................بعد چايي رو دم مي کنم
حاضر مي شم براي ورزش ..............ورزشهاي ساده و نرمش
با صابون خوشبو،مي شورم دست و رو .........صورتم مي شه از پاکي چو گلها
مامانم واسه من يه چايي مي ريزن ..........بوسم هم ميکنن، ميگن: بفرما.

تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.

________________________________________

Sonntag, Juni 13, 2004

عباس يميني شريف

 
سلام،
چه همه غيبت کبري داشتم.آخه ما پشت سر اين شتره حرف زديم، حالا لج کرده از پشت در خونه فاميلهاي ما بلند نميشه.تازه اول مياد يه چند روز مي شينه، بعد فاميل نازنين ما رو مي بره. به هر حال روح مهربان فاميل ما شاد باد.

در ضمن در پست "کودکان مظلوم اين دنيا "يه نظر خواهي کردم که يک نفر هم محض رضاي خدا جوابم رو نداد.اي بابا خوب اينکه خجالت نداره، بگيد ننويس ديگه! بگذريم چون من مي نويسم!!!

فکر مي کنم کمتر ايراني باشه که اين شعر رو بلد نباشه:
ما گلهاي خندانيم ......... فرزندان ايرانيم
ايران پاك خود را ......... مانند جان مي دانيم
ما بايد دانا باشيم........ هوشيار و بينا باشيم
از بهر حفظ ايران .......... بايد توانا باشيم
آباد باشي اي ايران ....... آزاد باشي اي ايران
از ما فرزندان خود ........ دلشاد باش اي ايران
..........................................

عباس يميني شريف، شاعري که از سال اول دبستان با شعرهاش آشنا شديم و اونقدر اين شعرها پر محتواو ساده و روان بودند که براي هميشه تو ذهن خوانندگانش مي مونند.
بيوگرافي عباس يميني شريف رو به قلم سياوش سارويی در بانک ادبيات پارسي ادبکده مي خونيم:

"عباس يميني شريف
شاعر، داستان پرداز
تولد 1298، تهران.
درگذشت 28 آذر 1368، تهران.

عباس يميني شريف متخلص به «يميني» در سال هاي 1317 و 1318 در دانشسراي مقدماتي تهران تحصيل كرد. در سال 1319 كه به دانشسراي عالي راه يافت علاقه به شعر گفتن و داستان نويسي براي كودكان در او بيشتر شد. در سال 1322 دو شعر تحت عنوان «ستاره» و «ماده غاز» از وي در شماره هاي چهارم و نهم مجله ي «سخن» به طبع رسيد. در سال 1323 در اولين شماره ي مجله ي «بازي كودكان» شعرهايش به چاپ رسيد و پس از مدتي نيز يميني شريف به سردبيري آن انتخاب شد. در سال 1324 برخي از اشعارش وارد كتاب هاي ابتدايي اراك و پس از آن وارد كتاب هاي اول و دوم و سوم كليه ي دبستان ها شد. عباس يميني شريف در سال 1328 به مديريت مجلات «دانش آموز» و «شير و خورشيد» كه دو نشريه ي وزارت فرهنگ براي كودكان و نوجوانان بود، منصوب شد. در ششم دي 1335 اولين شماره ي مجله ي «كيهان بچه ها» منتشر شد. وي به عنوان مدير اين نشريه تا سال 1358 به انتشار آن ادامه داد. اشعار او در «تهران مصور كوچولوها» تاسيس 1336 و در چند مجله ي ديگر كه براي كودكان منتشر مي شد به چاپ مي رسيد.
عباس يميني شريف چه در دانشسراي مقدماتي تهران و چه در دانشسراي عالي دانشكده ي ادبيات و چه در تيچرز كالج كلمبيا، رشته ي تحصيلاتش هميشه آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز كالج كلمبيا علاوه بر رشته ي آموزش و پرورش، به تحصيل در رشته ي ادبيات كودكان نيز پرداخت.
بعدها نيز به سردبيري و مديريت چهار مجله براي كودكان و نوجوانان رسيد. در سال 1334 امتياز مدرسه ي «روش نو» را به كمك همسرش از وزارت فرهنگ دريافت كرد كه بيش از بيست و پنج سال اداره ي مدرسه را به عهده داشت. در سال 1336 باشگاه بچه ها را تاسيس كرد. در سال 1341 با همكاري عده اي از فرهنگيان با سابقه به تاسيس موسسه ي فرهنگي و غير انتفاعي شوراي كتاب كودك پرداخت و از سال تاسيس عضويت در هيئت مديره و خزانه داري شورا را تقبل كرد؛ در سال 1350 به همت وي جايزه ي نقدي يميني شريف تاسيس شد و از آن تاريخ به بعد هرساله به بهترين اثر چاپ شده در حوزه ي ادبيات كودكان تعلق گرفت. در سال 1357 با عده اي ديگر به تاسيس انجمن پژوهش هاي آموزشي همت گماشت.
يميني شريف در زمينه ي ادبيات كودكان صاحب آثار گوناگوني است كه از اين ميان مي توان به كتاب هاي زير اشاره نمود:
- آواز فرشتگان يا شعر كودكان (1325)؛
- قصه هاي شيرين ( مجموعه شعر، 1326)؛
- گربه هاي شيپورزن ( مجموعه شعر، 1344)؛
- دو كدخدا (1329)؛
- برق و حريق ( ترجمه)؛
- روي زمين و زير زمين ( گياه شناسي براي كودكان، اثر ارياوبر. ا.، 1336)؛
- دنيا گردي جمشيد و مهشيد (1322)؛
- بازي با الفبا؛
- جزيره ي مرجان (اثر پلينتن، 1337)؛
- داستان عروسك (با همكاري اسماعيل والي زاده، 1337)؛
- بيژن و شيرين (ترجمه با همكاري ديگران)؛
- كتاب اول دبستان؛
- فري به آسمان مي رود؛
- آواي نوگلان؛
- پرويز و آيينه؛
- در ميان ابرها؛
- گل هاي گويا (1350)؛
- پوري و لباس هاي او؛
- همسايه ي عجيب؛
- باغ نغمه ها (1352)؛
- آه ايران عزيز؛
- دستمال گلدار و گنج بي صاحب؛
- داستان خرو و خركچي؛
- كتاب توكا؛
- خانه ي بابا علي؛
- شعر با الفبا (1363)؛
- سياهك و سفيدك؛
- نيم قرن در باغ شعر كودكان؛
- فارسي زبانان ايراني؛
- پلنگ يكه تاز (1373).
عباس يميني شريف در سال هاي 1333 و 1345 موفق به دريافت جايزه ي سلطنتي بهترين كتاب كودكان و در سال 1346 نيز نايل به دريافت جايزه ي بين المللي يونسكو به مناسبت تاليف بهترين كتاب سال در ايران شده است."

اينهم يک بيوگرافي خيلي خلاصه!!!ولي مفيد.

جالبه که بدونيد که فرشته يميني شريف، خواهرزاده عباس يميني شريف، هم شعر مي گويد. در باره نقش عباس يميني شريف در زندگي هنري اش ،را در روزنامه شرق مي خوانيم:
"دايي ام از بچگي من را به سمت هنر، خواندن و نوشتن سوق مي داد. مادرم هم شاعر بود. مي توانم، بگويم در يك محيط هنري بزرگ شده ام اما شاخه شعري ام با عباس يميني شريف متفاوت بود. ايشان راجع به كودكان شعر مي گفتند و من راجع به انسان."

معصومه انصاريان، معاون انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، با ابراز تاسف از اينکه كه كودكان و نوجوانان ما اهل نشريه نيستند، از عباس يميني شريف بدينگونه ياد مي کند:
"با نگاهي به تاريخچه مطبوعات كودك و نوجوان در ايران مي توان به اين نتيجه رسيد كه از زمان انتشار جدي ترين نشريه كودك در سال ۱۳۲۳ با نام «بازي كودكان» به سردبيري عباس يميني شريف تا به امروز مطبوعات كودك و نوجوان به آن رشد مطلوب خود نرسيده و همچنان كودك باقي مانده است."

در مقاله اي با عنوان "مروري بر نثر فارسي (2)" به قلم محمد حقوقي اينگونه از عباس يميني شرِيف ياد شده است:
"گذشته از اينان، عباس يميني شريف، به جز شعرهاي گوناگوني كه ويژه كودكان سرود، با آثاري چون «آواز فرشتگان»، «بازي الفبا» و «دوكدخدا». رسام ارژنگي با داستانهاي «خروس و روباه»، «آقا موشه»،‌ «خاله سوسكه» و روحي ارباب با نوشتن سرگذشت مردان نامي امثال «گاليله»، «پاستور»، «نيوتن» و‌... از جمله كساني بودند كه به تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان توجه كردند."

در روزنامه همشهري مصاحبه اي با دكتر نوش آفرين انصاري رئيس شوراي كتاب كودك به مناسبت روز جهاني كودك به چاپ رسيده است، که در زير گوشه اي از اين مصاحبه را که به عباس يميني شريف مربوط مي شود را مي خوانيم:
"آيا مرحوم عباس يميني شريف هم در راه اندازي شوراي كتاب كودك نقشي داشتند؟
- عباس يميني شريف هم از بنيانگذاران شورا بودند كه نامشان در كنار نام ۳۰ نفر از نامدارترين علاقه مندان آن زمان است. ايشان از دو وجه به اين كار نظر داشتند، اول اين كه مدرسه داشتند و مي دانستند چقدر وجود كتاب در نظام آموزشي و پرورشي ضروري است و ديگر اين كه شاعر كودكان و نوجوانان بودند و اين در حقيقت، هم از وجه يك مدير مدرسه و هم از وجه پديدآورنده ادبيات كودك قابل تأمل است ايشان تا زمان فوتشان عضو شورا و درواقع خزانه دار شورا بودند و شورا از وجود ايشان هميشه استفاده مي كرد."

در وبلاگ آموزش ابتدايي نيز مي خوانيم:
"به تعبير برخي از انديشمندان، به غير از افسانه ها، قصه ها و متل هاي ايراني كه در تار و پود خانواده هاي اين سرزمين ريشه دوانده است، اولين رگه هاي ادبيات كودك و نوجوان را در اشعار حكيم نظامي خطاب به فرزند چهارده ساله اش محمد مي بينيم. اين نوع از ادبيات، كه با تعاريف امروزي ادبيات كودك و نوجوان همخواني جدي ندارد، بعدها توسط شاعران و نويسندگان ديگر، پي گرفته مي شود و اولين نمونه هاي امروزي را در آثار رشديه (موسس اولين مدرسه هاي مدرن در تبريز) و جبار باغچه بان مشاهده مي كنيم و سپس اين راه پر فراز و نشيب، توسط صبحي مهتدي، آذريزدي، محمود كيانوش، عباس يميني شريف و خانم ها وزيري، دولت آبادي و ديگران ادامه مي يابد."

انتشارات سروش هم اقدام به چاپ مجموعه اشعار عباس يميني شريف با نام چشمک بزن ستاره کرده است، که خودم در اولين فرصت اون رو تهيه مي کنم.شعر چشمک بزن ستاره از اشعار مورد علاقه کودکي من بود و هنوز هم دوستش دارم و يک بار کاملش رو براتون مي نويسم.
در اين سايت هم به يک اثر و يک ترجمه از زنده ياد عباس يميني شريف اشاره شده است.
1-انواع ديپلم براي انواع مردم

2-نوشتن براي كودكان

کاشکي مي شد اونطور که شايسته هست از اين بزرگان ياد بشه، ولي من فقط اينقدر در توانم هستش که اميدوارم هم خودشون و هم شما منو ببخشيد.
به هرحال مهترين مسئله اين هستش که زنده ياد عباس يميني شريف در ادبيات کودکان نقش بسزايي داشته است و در اين راه زحمات زيادي کشيده که نبايد ناديده گرفته شود و نبايد کودکان حال و آينده نيز حق برخورداري از اين اشعار و داستانها رو از دست بدهند.

تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.

________________________________________

Sonntag, Juni 06, 2004

orkut

 
سلام،
پست همان پست "کودکان مظلوم اين دنيا " مي باشد.

فقط دوست عزيزي يادآوري بجايي فرمودند که نام گروهم در orkut رو بنويسم.خوب ديگه پيريه و هزار درد.
نام گروهم در (family & Home: children(shahr-e-gheseh مي باشد و صفحه دوستانم هم به نام ghazal هستش.

پست همان پست "کودکان مظلوم اين دنيا " مي باشد.

تا روزديگر و نوشته اي جديد خداحافظ

________________________________________

Samstag, Juni 05, 2004

کودکان مظلوم اين دنيا

 
هر چي بيشتر راجع به بچه ها تحقيق مي کنم، بيشتر از خودم بدم مياد؛ نمي دونم چکار کنم؟ اينهمه بچه تو دنيا مخصوصا تو ايران خودمون هستند که شبانه روز داره بهشون ظلم مي شه.کودکان بي سرپرست،کودکان کار، کودکان خياباني، کودکان زلزله زده،کودکان پناهنده... ،اين راه به کجا ختم خواهد شد؟حتما به ناکجاآباد.
هزاران هزار مقاله،آموزش، سمينار، کنگره... ولي پس چرا هر روز به تعداد اين بچه ها اضافه مي شه؟ و اوضاع وخيم تر.
چند وقته از خودم مي پرسم که چي؟ نشستي شعر جمع مي کني براي بچه ها؟ کار ديگه اي بلد نيستي؟ از يک طرف هم فکر مي کنم شايد اينجوري روابطمون با بچه ها بيشتر بشه،بفکر بيفتيم و يک تکوني بخوريم و بهشون بيشتر توجه کنيم.نظر شما چيه؟
وقتي پدرم رو از دست دادم، با اينکه 11-12 سالم بيشتر نبود، قسم خوردم که وقتي بزرگ شدم سرپرستي يک بچه رو بعهده بگيرم؛ ولي حالا که بزرگ شدم مي بينم چقدراين يک بچه ها زيادن و بايد کاري فراتر از اون کرد،شايد باورتون نشه ولي اگه بدونيد چه شبهايي يواشکي مي رفتم تو حياط پرورشگاه آمنه و از پنجره خوابگاه بچه ها رو نگاه مي کردم.( خوبه تا حالا گير نيفتادم!)معصوميت و مظلوميت اونجا زير بال آينده اي مبهم موج ميزد.بنظر من تو زندگي از کنار هر چي بشه گذشت از کنار کودکان نمي شه گذشت.
حالا هم منتظرم تا اين زبون کذايي رو خوب ياد بگيرم و شروع کنم به يک کار مفيد در ارتباط با کودکان مظلوم اين دنيا.البته اگه خدا بخواد.خوشبختانه مهربان همسر هم با من هم عقيده هستش و مي دونم که از هيچ کمکي در اين زمينه کوتاهي نخواهد کرد.(گذاشتمش تو رودربایستي!!)
ببخشيد يک کم نامنسجم و قاطي پاطي نوشتم، افکارم دوباره از اون گره کورها خورده!و اين فقط يک ذره کوچيک از اون آشفتگي دروني هستش.اصرار نکنيد نمي تونم همشو بنويسم. ولي گذشته از شوخي بلد هم نيستم اونچه رو که در اين مورد در ذهنم مي گذره بنويسم.

اين هم چند تا لينک که نگاه کردنشون بي ضرره:
- بچه هاي بم
- کميته حمايت از کودکان خيابانی ايران - سوئد
- کانون فرهنگی کودکان و نوجوانان
- سايتهاي آموزشي براي کودکان
- اول کودکان
- موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات کودکان
- فرهنگسراي کودک
و هزاران سايت و نوشته و مقاله ديگه در باره کودکان که کافيه در گوگل جستجو کنيد.

راستي از بس از orcut تعريف کردن من هم يک گروه کوچولويي اونجا راه انداختم که شايد اونجا بتونيم بحث و تبادل نظري بيشتري داشته باشيم.

تا روز ديگه و نوشته جديد خداحافظ

________________________________________

Mittwoch, Juni 02, 2004

الماسهای اشو

 
سعي کن فرديت خويش را پيدا کني و بر آن باش به سازش تن ندهي. زيرا هر قدر بيشتر حد ميانه را بگيري، کمتر يک فرد هستي. تو فقط يک دندانه در چرخ دنده يی،فقط جزئی از اين ساز و کار عظيم، فقط بخش کوچکي از اين جمعيت انبوه- نه يک فرد به لحاظ زيبايي يا به لحاظ حقوقش. من صد در صد با سازش مخالفم. مرگ بسيار زيباتر از زندگي همراه با سازش است. (اشو)


سلام،
در گيري ذهني زيادي دارم، فکرم خيلي مشغوله. فردا خواهم نوشت.

تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.

________________________________________

 

 
 



دوستان




sooski
گلچين وبلاگهاي ايراني
خبرچين؛ خبرگزاری وبلاگ‌شهر هزار و یکشب

Persian Websites Directory ليست وبلاگهای به روز شده Listed on 
BlogShares
 View My Public Stats on MyBlogLog.com



 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.
 


Google
hits. online