::: شهر قصه :::  

 

 
 
 
 




Iranian Cancer Society Join Donate Help Guide Contact







 
 


   
 

Montag, Oktober 31, 2005

... راهيان سپيده

 
... نمي خواد زياد راه دور بريم... اينجا هر کس مي تونه از خودش و باورهاش شروع کنه و بي طرفانه به قضاوت بشينه ... اکثر ماها کمي تا قسمتي از درستي و نادرستي افکار و کردارمون اطلاع داريم وهميشه براي قسمت نادرست هزار تا دليل و بهانه داريم. چرا هيجوقت براي کارهاي خوبي که انجام مي ديم، دليلي نداريم و بهونه نمياريم؟؟ اما وقتي يک عمل نادرست انجام مي ديم، شيپور توجيه و بهانه تراشي رو دست مي گيريم تا همه خبردار بشن؟؟؟ چرا بايد صدها هزار مقاله و نوشته در توجيه رفتار نادرست با زنان و يا در رابطه با اعدام و ... داشته باشيم؟؟ چه اتفاقي افتاده که به اينجا رسيديم و خيلي از اشتباهات و ندونم کاريها رو به اسم عرف و يا فرهنگ مي شناسيم و آيا تا ابد بايد به همين عرف و فرهنگ پايدار موند و يا شرايط ايجاب مي کنه که کمي به خودمون بياييم و در نوع افکار و ديدمون تغييري مثبت بديم؟؟ شايد از اول لازم باشه که يک بار ديگه لغت فرهنگ رو براي خودمون معني کنيم.
براي اين تغيير و بازنگري که امري مهم و حياتي محسوب مي شه، مکان کوچکي با نام "راهيان سپيده" پذيراي ما خواهد بود. شايد يک بار هم که شده بي طرف و بدور از قضاوتهاي يک طرفه و کينه ورزي، بتونيم خودمون رو محک بزنيم. ما در اينجا نماينده اي خواهيم بود از جامعه کوچک اطرافمان که در آن بزرگ شده ايم.
خواندن نوشته هاي راوي، بي تا و دکتر سيف گرامي شما را با فضاي ايجاد شده بيشتر آشنا خواهد کرد.
.
.
----------------------------------------
.
در ارتباط با معني لغات، مطلب جالبي يادم اومد که شنيدنش خالي از لطف نيست:
چند وقت پيش شبکه مهاجر يک برنامه نشون مي داد که در اون با مردم ايران مصاحبه مي کردن و معني يک لغت رو ازشون مي پرسيدن ... در اون برنامه از مردم معني کلمه "ماوراء" رو مي پرسيدن؛ تقريبا همه جواب مي دادن که يعني دو خط موازي که بهم نمي رسن و يا کلاً موازات و يا عالمي که به موازات اين دنيا وجود داره.... برام خيلي جالب بود چون من هميشه معني" ماوراء" رو "فراسوي هر چيزي و يا آن طرف هر چيز" در حالت عام مي دونستم و معناي خاص اونهم که بصورت ترکيبي با کلمات ديگه مياد که بحثي جدا داره. بهرحال اونقدر همه اين معني رو تکرار کردن که من به دونسته خودم شک کردم و خلاصه افتادم دنبال تحقيق و تفحص و ديدم نه بابا من خيلي هم اشتباه نمي کنم و تقريبا هم درسته. البته ناگفته نماند که آقاي مجري هم ماوراء رو عالم غيب معني کرد.
نکته جالبي که برام قابل توجه بود اين که بسياري از لغتها را بدون اينکه درک دقيقي از معاني آنها داشته باشيم، روزانه بارها استفاده مي کنيم و بسيار هم خشنود مي شويم که واي چه لغاتي بلد هستيم!! نمونه اش همين لغت فرهنگ و عرف است.

________________________________________

Donnerstag, Oktober 27, 2005

... نخودي نگو، بلا بگو

 
مي خواستم بدونم کسي از شماها کتاب و يا نوار شعر نخودي رو داره؟؟ آخه من خيلي از قسمتهاش رو يادم رفته. همون که مي گه:
نخودي نگو، بلا بگو
خوشگل خوشگلا بگو
مي تونم خواهش کنم اگر اين کتاب يا نوار رو داريد، هرجور که صلاح مي دونيد اون رو برام بفرستيد؟؟؟

________________________________________

Mittwoch, Oktober 26, 2005

... روضه به سبک اصيل

 
موندم حيرون که چرا هر وقت عزاداري هستش، آهنگهاي اصيل و سنتي ايراني استفاده مي شه؟؟ چه ربطي بهم دارن؟ جالب اينجاست که کاري هم به مضمونش ندارن. کانالهاي لوس آنجلسي هم که شهرام ناظري بنده خدا رو کردن مداح و روضه خون؛ تا يکي ميميره زود آهنگهاش رو پخش مي کنن.
بخدا ما ملت ايران شاهکاريم.

________________________________________

Mittwoch, Oktober 19, 2005

... پوپک

 
نمي دونم به چي اعتقاد داريد؟؟؟ دعا، شمع، نذر و نياز ... ولي به هر چي اعتقاد داريد همون کار رو انجام بديد و از ته دلم مي خوام که پيک نت مثل هميشه دروغ گفته باشه.
.
.
.
.
چقدر دلم مي خواهد خبر خوب شدنش را زودتر اينجا بنويسم .

________________________________________

Montag, Oktober 17, 2005

...مبارزه با عرف غلط در جامعه

 
کلي بنويسی، همش بپره!! بدتر از اين نمي شه.
اگه خدا هم بياد رو زمين بگه يکبار ديگه اون همه رو بنويس، نمي نويسم. پس خوش به حال شما.
بهرحال اصل مطلب اينکه بايد هزاران بار بسياري از حرکتها و جنبشها تکرار بشه، تا شايد در آينده وضعيتي مطلوب و بهتر از نظر افکار و اخلاقيات پديد بياد. اگر فکر کنيم که اين همه حرکت تا به حال چه نتيجه اي داشته، بر مي گردد به حافظه کوتاه مدتمان که تا کوچکترين تغيير مثبتي حاصل مي شود، فکر مي کنيم هميشه همينجوري بوده!!!
در شرايط موجود که ايران سير نزولي از نظر خرافات و سنت رو طي مي کنه و نبايد زير تخت ميوه دار که من هر چه فکر کردم معنايش را نفهميدم خوابيد و مباشرت کرد(معناي مباشرت را هم شرمنده نفهميدم ... همان همبستري است يا معاشرت خودمان؟؟؟ ) بايد گامهايي محکم تر، رو به جلو و فشرده تر و صدالبته آگاهانه برداشت . راوي نازنين در آونگ خاطره هاي ما کامل و جامع در اين مورد سخن گفته و پايه گذار حرکتي جمعي شده و چشم اميد به همکاري همه ما داره. اين حرکت هر چند هم کوچک باشه مطمئنا بي تاثير نخواهد بود و حداقل زماني کوتاه هر کدام از ما را به فکر فرو خواهد برد.
.
.

ببخشيد که يک چند تايي عکس از جاهاي مختلف کش رفتم...

________________________________________

Freitag, Oktober 14, 2005

...زنها اين ور، مردها اون ور

 
فعلا اينو داشته باشيد که يک موقع اشتباه نکنيد و بي خودي اين همه راه نريد!!!





البته نمي دونم اين قانون شامل حال متوفيان عزيز هم مي شه يا نه؟؟؟ بايد سئوال کنيد.

________________________________________

Freitag, Oktober 07, 2005

... پينگ سر خود!!!

 
الآن ديگه مطمئن شدم که وقتي مطلبي به ستون "ديگه چه خبر" اضافه مي کنم، پينگ مي شم. يعني در اصل وقتي تغييري در تمپليت مي دم. حالا مي خوام ببينم يک آدم خيرخواه پيدا مي شه که به من بگه چه جوري ستون مربوطه رو از تمپليت جدا کنم و براش آرشيو هم درست کنم؟؟؟ بايد يک وبلاگ جدا درست کنم يا روش ديگري هست؟؟؟ از اونجايي که من IQ بالايي ندارم، لطفا مو به مو توضيح بديد. دست شما پيشاپيش درد نکنه.
.
.
در خواست کمک:
.
يک شعر تو "ترانه هاي کودکان" نوشتم که فکر مي کنم کامل نيست، چون خودم يک بيت ازش يادم مياد ولي هر چي فکر مي کنم بقيه اش يادم نمياد. اونجايي که مي گه :
هرکس کاري يا هنري داره ....... قاضي، کارگر يا که پرستاره
ولي بقيه اش يادم نمياد. کسي مي تونه کمکم کنه؟؟؟ الآن ديره و نمي تونم به خواهرم تو ايران زنگ بزنم و ازش بپرسم. مي شه شما کمک کنيد؟؟؟؟؟
-------------------------------------------
مي بينيد که داشتن حداقل چند تا خواهر چقدر خوبه؟؟!! هرکدومشون رو بفرستي يک گوشه دنيا، تا هر وقت خواستي بتوني ازشون کمک فکري بگيري و درگير زمان نشي. بحمدالله مشکل شعر ما هم بهمين گونه رفع شد.

________________________________________

Mittwoch, Oktober 05, 2005

... زندگي همچنان ادامه دارد.

 
راستش الآن فهميدم که ديروز پينگ شده بودم، اما کار من نبوده. من فقط ديروز دو تا خبر توي ستون "ديگه چه خبر" گذاشتم و پينگ هم نکردم ولي مثل اينکه خود بلاگ اسپات بعد از هر پست جديد و يا تغيير در تمپليت بطور اتومات پينگ مي کنه!!! حالا ديگه مي ترسم خبر جديد تو ستون مربوطه بذارم؛ مي ترسم فحش بخورم! چند روزي اصلا خونه نبودم و دربست در اختيار آبتين کوچولو و مامانش بودم و کلي کيف کردم... جاي همه خالي بود.
به اندازه 15 تا مثنوي شايد هم 16 تا حرف نگفته دارم که ديروز اصلي ترينش رو سايه نازنينم گفت.
کم کم داره تو زندگيم يک تحولاتي ايجاد مي شه و انگار دوباره زمان فعاليت و کار شروع شده؛ روحيه ام بطرز محسوسي داره بهتر مي شه و همش خدا خدا مي کنم که اين وضع هرروز بهتر بشه. تو هفته گذشته بالاخره گواهينامه رانندگيم رو تبديل کردم و مردک يک امتحاني ازم گرفت که نگو، سوسک دو سر شه ايشالله . ولي خوب چشمهاي آلمانيش در بياد، همون دفعه اول قبول شدم. چقدر اينجا خوبه که مربي رانندگيت هم باهات مياد. اينجا همينطوري نمي توني بري امتحان بدي، حتما بايد از طرف يک آموزشگاه رانندگي معرفي بشي. من هم دو سه جلسه باهاش تمرين گرفتم تا کاملا به سبک و روش اينها آشنا بشم.
يک مسئله اي که برايم جالب بود اين بود که من با گواهينامه بين المللي فقط 6 ماه مي تونستم اينجا رانندگي کنم، چون اقامت دارم و قبل از سه سال هم بايد نسبت به تعويض گواهينامه اقدام کنيم وگرنه بايد عين مبتديها در تمام کلاسها شرکت کنيم و خرجش هم سر به فلک مي ذاره؛ ولي قبل از سه سال فقط بايد امتحان آئين نامه و شهر رو داد.(گواهينامه ايرانيت رو هم ازت مي گيرن) منهم از همه جا بي خبر طبق نوشته روي گواهينامه بين المللي يک سال رانندگي کردم و بعد هم با کمال احترام فرستادمش ايران و يک سال ديگه تمديدش کردم و يک سال ديگه هم با خيال راحت رانندگي کردم... خداييش چه خطري از بيخ گوشم گذشته!
اخبار خوب اين مدت زياده. (گوش شيطون کر)
در ضمن ما که از اين بلاگستان تا حالا فقط خير ديديم، اما بدون تعارف قاصدک خواسته يا ناخواسته نقش بزرگي در روند اين بهبودي بازي کرد و با معرفي يکي ديگه از بلاگر ها که خيليهاتون مي شناسيدش (اول بايد ازش اجازه بگيرم که اسمش رو بذارم يا نه؟؟) کلي تغييرات مثبت در زندگيم بوجود آورد و من با کمک اين دوست تا حدي دوباره به دنياي محبوبم برگشتم، تئاتر!!! اونهم نه به فارسي بلکه به آلماني. هيچکس نمي تونه باور کنه که من حداقل هفته اي دو بار 3 ساعت راه رفت و برگشت رو تحمل مي کنم، فقط به عشق اين مهربونيها.
يادمون نره دوست داشتن و مهر ورزيدن به اندازه زدن يک لبخند ساده است؛ پس لبخند بزنيم، آنگاه دوست بداريم.

________________________________________

 

 
 



دوستان




sooski
گلچين وبلاگهاي ايراني
خبرچين؛ خبرگزاری وبلاگ‌شهر هزار و یکشب

Persian Websites Directory ليست وبلاگهای به روز شده Listed on 
BlogShares
 View My Public Stats on MyBlogLog.com



 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.
 


Google
hits. online