قبل از هر چيز روز جهاني زن رو به تمام زنان جهان و مرداني که افکاري آراسته و باور بر انسانيت دارند، تبريک مي گم.
ولي خداييش هر چي فکر مي کنم مي بينم که اين روز 8 مارس اصلا به درد زنان ايراني، مخصوصا مقيم ايران، نمي خوره!!! بنده خدا زنان ايران الآن به شدت مشغول خانه تکاني هستند و نا و رمقي برايشان باقي نمونده، البته از يک طرف هم بد نيست که در حين خستگي ازشون يک نامي برده بشه و يک مختصر تشکري!!! چون معمولا ( نه همه ) مردان ايراني اين گونه امور رو وظيفه زنان مي دونن و دليلي براي تشکر پيدا نمي کنن... تازه بعضي وقتها هم به شمارش نقايص و کمبودها مي پردازند.
البته تقصير خانمها هم اين وسط کم نيست که خود شرح مفصلي دارد. يک دفعه حتما مفصل به اين مسئله خواهم پرداخت.
روز 8 مارس بنده يک سره در بستر بيماري بودم ... از اون سرما خوردگي ها ... شب قبلش هم که تولد مهربان همسر بود و جاتون خالي 10-11 نفري اينجا بودند و خيلي خوش گذشت. همون شب تلفن زنگ زد و ...
...
قاصدک: يعني چي؟؟ چرا مهمون داري؟؟؟ تو الآن یايد تو وان پر از شير خوابيده باشي !!! دو کارگر ... هم ماساژت بدن!!! ناسلامتي فردا روز زن هستش...
...
راستش روم نشد بگم که ما شير رو مي خوريم!!! تازه با 4 تا پاکت هم که وان پر نمي شه و مهم تر اينکه تو اين خونه قلکي هاي اينجا، حموم و دستشويي يکي هستش و من با وجود مهمونها، نمي تونم برم تو وان بخوابم ... البته به نوع کارگزش هم اعتراضي وارد بود، چون مي خواست از ممالک دور کارگر بياره و منهم معتقد بودم که فرانسه نزديکتره!!!
.
.
بهر حال روز زن يا مرد براي من زياد مهم نيست و آرزومند روزهاي انسانيت هستم. روزهايي که فارغ از مسايل زن و مرد، به انسان بودن بپردازيم و از حق ما سخن بگوييم، نه حق من و حق تو . يادمان نرود که هميشه نقطه شروع هر حرکتي خود ما هستيم و چه بهتر که اين حرکت در جهت مثبت و سازندگي باشد.
نمي دونم به چه حسابي مي شه گذاشت؟؟؟ ولي هرچي هست تنبلي نيست... بهرحال مي خواستم همينجا ( البته با اين که خيلي ديره) از تمام دوستانم که به من بابت تولدم لطف داشتن، تشکر کنم.
چند وقتيکه سخت مشغولم...اول امتحان زبان داشتم؛ اينجا در آلمان قانون جديدي گذاشته شده که تمام کساني که پاس آلماني ندارند و مشغول به تحصيل هم نيستند، در هر سني که باشند بايد يک دوره کلاس زبان آلماني اجباري بگذرانند و در غيراين صورت از کار و اقامت خبري نيست...البته بد هم نيست، چون اينجا افراد زيادي زندگي مي کنند که با گذشت 25-30 سال هنوز هم دو کلمه آلماني بلد نيستند...از نظر من زبان دوم کشور آلمان، ترکي محسوب مي شه و فکر کنم کم کم کلاس ترکي هم برامون بذارن!!! من خودم زبان ترکي رو خيلي دوست دارم ولي الآن شرايط فراگيريش رو ندارم بخدا!! واي بايد انگليسي حرف زدن منو بشنويد...آخر خنده شده. نه اينکه آلمانيم کامل شده! 4 تا لغت آلماني مي گم، اگه يادم اومد هم يک کلمه انگليسي...
مشغوليت بعدي هم که تبديل گواهينامه رانندگي ايراني به آلماني هستش...هر چي از امتحان بدم مياد اين چند وقته تلافيش در مياد... شانس آوردم که زير سه ساله اينجام، وگرنه بايد از اول عین يک مبتدي مي رفتم کلاس... الآن هم بايد هم امتحان آئين نامه بدم و هم شهر...اميدوارم که اينها آخرين امتحانهاي زندگيم باشن!!!
...
...
بسيار مهم:
.
گاهي اوقات دوباره انديشي به انسان کمک مي کند تا به ديد ديگري به قضايا بنگرد و يا حتي اشتباهات مکتومي را کشف نمايد و يا شايد مانع از قضاوت هاي يک جانبه و افراطي باشد...مطلب بسيار غني و جذابي خواندم با عنوان "در نکوهش سکس وحشي " از آقاي " اکبر کرمي " که براي اولين بار است که نام ايشان را مي شنوم و مطلبي از ايشان خواندم. بهرصورت نحوه تفکر ايشان برايم جالب بود زيرا که شباهت بي حدي به افکارمن داشت .خواندن آن را به تمامي دوستان توصيه مي کنم.