سلام،
اول از همه بايد بگم که نوار شاپرک خانوم رسيد ولي يک چيز جالب که شاخ درآوردم، وقتي ديدم آدرس فرستنده ايران هستش و ديدم که بالاخره اين قصه مجوز گرفته. دو سه دفعه پشت سرهم گوشش کردم عجب کيفي داشت.
مي دونم که همه راجع به "
صمد بهرنگي" زياد مي دونيد و اينکه در خيلي از سايت ها در مورد اين بزرگ مرد خونديد ولي من مي خواستم خودم از
صمد ياد کنم. قصه هاي
صمد هم مثل "شهر قصه" بخش مهمي از کودکي منو مي سازه.
ماهي سياه کوچولو، يک هلو هزار هلو، اولدوز و عروسک سخنگو...يادش بخير منهم بعضي وقتها کارهايي مي کنم ها !!!حدود سه سال پيش (6/10/1380 )در دانشگاه علم و صنعت يادمان
صمد بهرنگي بود و خيلي از نويسنده ها و شعرا و حتي
اسد بهرنگي سخنراني کردند، اما همه به ترکي !!!! من رفتم و يک کلمه هم نفهميدم(اونهم نزديک به 3-4 ساعت ) فقط آقاي
علي اشرف درويشيان فارسي صحبت کرد؛ فکر کنم ايشون هم مشکل منو داشت! ولي خيلي خوب بود نمي دونيد از ديدن
اسد بهرنگي چه هيجاني بهم دست داد،
برادر صمد، کسي که لحظه به لحظه با
صمد بوده و حسش کرده.
همينطوري که يک نگاه کلي به زندگي و آثار
صمد بهرنگي مي اندازيم بد نيست "
صمد" و "
صمد معلم" رو هم گوش کنيم. ( وابستگي به هر گروهي شديدا تکذيب مي شود!!!)
سالشمار زندگي
صمد را از سايت
pwoiran مي خوانيم:
"۱٣۱٨: 2 تير ماه ، تولد در تبريز ، محله چرنداب ، کوچه اسکوئی لر. پس از تولد خانواده ي او به كوچه ي جمال آباد كه در همان محله واقع است نقل مكان ميكند و سپس به محله ي لكلر ميرود.
نام پدر عزت (كارگر). نام مادر سارا بيگم. نام شش فرزند آنها به ترتيب تولد: زرين تاج، اسد، فاطمه، صمد، رقيه و جعفر.
۱٣۲۵: ورود به دبستان پانزده بهمن (كه در دورهي حكومت فرقهي دمكرات آذربايجان، نامش ۲۱ آذر مدرسهسي بود.) صمد بهرنگي سال اول، دوم و سوم دبستان را در اين مدرسه درس خواند.
۱٣۲٨: انتقال به دبستان جاويد (سال چهارم، پنجم و ششم دبستان).
۱٣٣۱: مهرماه، ورود به دبيرستان تربيت تبريز.
۱٣٣۲: آذرماه، احضار پدر صمد بهرنگي به دبيرستان توسط مدير و تذكر به او دربارهي فعاليتها و حرفهايي كه صمد دربارهي مسائل روز در بين دوستانش ميزده است.
۱٣٣٤: مهرماه، ورود به دانشسراي مقدماتي پسران تبريز (دوره دو ساله).
۱٣٣۵: انتشار روزنامهي فكاهي و ديواري «خنده» در دانشسراي مقدماتي تبريز باكمك و همراهي همكلاسياش بهروز دهقاني.
۱۳۳۶: خردادماه، پايان دورهي دو سالهي دانشسراي مقدماتي و در مهرماه، عزيمت به سوي روستاها به عنوان آموزگار و تدريس در روستاهاي آذرشهر، ممقان، قدجهان، گوگان و آخيرجان به مدت يازده سال يعني تا روز مرگش.
۱۳۳٧: مهرماه, ورود به دانشگاه ادبيات تبريز و تحصيل در رشته زبان و ادبيات انگليسي رشته شبانه (تحصيل در ضمن تدريس در روستاها) دوستي نزديك با غلامحسين ساعدي.
۱۳۳٩: اخطار ادارهي فرهنگ تبريز به صمد بهرنگي دربارهي اين مسئله كه يا تحصيل در داشگاه را رها كند يا تدريس در مدارس روستايي را, در غير اين صورت منتظر خدمت و از فرهنگ اخراج خواهد شد. در نهايت صمد بهرنگي وقعي به اين اخطار نميگذارد و به تحصيل و تدريس ادامه ميدهد.
۱۳٤۰: 6 ارديبهشت, نوشتن داستان «تلخون» با توجه به افسانهي «آه» كه يكي از افسانههاي عاميانهي آذربايجان است. اين داستان در كتاب هفتهي شماره ٨٨ سال ۱۳٤۲ با امضاي ص. قارانقوش چاپ شد.
۱۳٤۰: 12 ارديبهشت, اعتصاب فرهنگيان تهران و فعاليت صمد بهرنگي براي ادامهي اعتصاب در تبريز و پيوستن معلمان تبريز به اعتصاب سراسري.
۱۳٤۱: خرداد, دريافت گواهينامهي پايان تحصيلات از دانشگاه تبريز در رشته زبان و ادبيات انگليسي.
۱٧ آذر, اخراج از دبيرستان به جرم بيان سخنهاي ناخوشايند (بنابه گزارش رئيس دبيرستان) در دفتر دبيرستان و بين دبيران و انتقال به دبستان.
۱۳٤٢: انتشار بخشهايي از كتاب «كندوكاو در مسائل تربيتي ايران» در مجلههاي معلم امروز (تبريز) سپاهان (تهران) بامشاد (تهران).
تيرماه, چاپ «پاره پاره» (مجموعهاي از شاعران ترك به زبان آذري و برخي شعرها از كتاب كوراوغلو و باياتيهاي آذربايجاني) با نام مستعار ص. قارانقوش. انتشارات ابنسينا.
پروندهسازي رئيس فرهنگ وقت تبريز و كشيدن صمد بهرنگي به دادگاه و تبرئه شدن صمد بهرنگي.
۱۳٤٢: شروع به ترجمهي كتاب «خرابكار» (داستانهايي از چند نويسندهي ترك) ترجمهي «كلاغ سياهه» از مامين سيبرياك و چند داستان ديگر با همكاري بهروز دهقاني. نوشتن «اولدوز و كلاغها» و گردآوري ادبيات شفاهي مردم آذربايجان گردآوري مجموعهاي از افسانههاي مردم آذربايجان در دو جلد با همكاري بهروز دهقاني.
ترجمهي چند شعر از شعراي معاصر فارسي به زبان آذري از جمله از احمد شاملو، نيما يوشيج، فروغ فرخزاد، مهدي اخوانثالث و شعري از م. آزاد.
۱۳٤٢: نگارش كتاب الفباي آذري براي مدارس آذربايجان (چاپ نشده) اين كتاب بنابه پيشنهاد جلال آلاحمد براي چاپ به كميتهي پيكار جهاني با بيسوادي فرستاده شد اما صمد بهرنگي با تغييراتي كه قرار بود آن كميته در كتاب ايجاد كند با قاطعيت مخالفت كرد و پيشنهاد پول كلاني را نپذيرفت و كتاب را پس گرفت و باعث برانگيختن خشم و كينهي عوامل ذينفع در چاپ كتاب شد.
آشنايي با عليرضا نابدل كه بعدها در انتشار «مهدآزادي» آدينهي تبريز، با صمد بهرنگي همكاري كرد. عليرضا نابدل در فروردين ۱۳۵۰ هنگام پخش اعلاميهي سياهكل دستگير و اعدام شد.
۱۳٤٣: تحت تعقيب قرار گرفتن صمد بهرنگي به خاطر چاپ كتاب «پاره پاره» و صدور كيفرخواست از سوي دادستاني عادي ۱۰۵ ارتش يكم تبريز و سپس صدور جكم تعليق از خدمت به مدت ٦ ماه.
نوشتن كتاب «انشاء ساده» در دو جلد براي كودكان دبستاني و سال اول راهنمايي تحصيلي با نام افشين پرويزي.
۱۳٤٣: ٩ آبانماه، برائت از حكم تعليق و برگشت به كار آموزگاري.
۱۳٤٤: اول مهرماه, انتشار هفتهنامهي «مهدآزادي» آدينه (نشريه هنري – اجتماعي) كه ۱٧ شمارهي آن از اول مهرماه ۱۳٤٤ تا شهريورماه ۱۳٤۵ در تبريز منتشر شد. همكاران صمد بهرنگي در اين نشريه، بهروز دهقاني، غلامحسين فرنود، رحيم رئيسنيا، عليرضا نابدل و مناف فلكي بودند. آخرين شماره تاريخ ۱٨ شهريور ۱٣٤۵ را دارد.
۱۳٤٤: ديماه, آشنايي با مناف فلكي كه جوان و شاگرد قاليباف بود. او به كمك صمد بهرنگي به تحصيلات خود تا دانشگاه ادامه داد و در مردادماه ۱٣۵۰ در يك درگيري مسلحانه دستگير و سپس اعدام شد.
۱۳٤۵: ترجمهي آذري داستان «تلخون» و چاپ دفتر دوم متلها و چيستانها. ۱٨ شهريور، آدينه تبريز پس از انتشار ۱٧ شماره عاقبت توقيف شد. شركت فعال در اعتصابات دانشجويي دانشگاههاي ايران (صمد بهرنگي در اين موقع دانشجو نبود و تحصيل در دانشگاه را به پايان رسانده بود اما همچنان با دانشجويان رابطه داشت.)
۱۳٤۶: اعتصاب بزرگ دانشجويي در تبريز و اعلام همبستگي با دانشگاه تهران و حضور فعال صمد بهرنگي و كاظم سعادتي و ساير دوستان صمد در اين اعتصاب.
۱۳٤۶: انتشار «كچل كفترباز» انتشارات ابنسينا تبريز. انتشار «افسانهي محبت» و «پسرك لبوفروش» انتشارات شمس تبريز.
۱۳٤۶: ۱٨ ديماه، شركت در خاكسپاري جهان پهلوان غلامرضا تختي.
۱۳٤٧: نوشتن «يك هلو، هزار هلو»، «٢٤ ساعت در خواب و بيداري»، «كوراوغلو و كچل حمزه».
۱۳٤٧: مردادماه، چاپ «ماهي سياه كوچولو»، انتشارات پرورش فكري كودكان و نوجوانان. اين كتاب در سال ۱۳٤٧ «كتاب برگزيده» از طرف شوراي كتاب كودك شد. برنده جايزهي نمايشگاه بلون ايتاليا ١٩۶٩ و برنده جايزه بيينال براتيسلاواي چكسلواكي ١٩۶٩.
۱۳٤٧: اول شهريور, ورود چهار نفر لباس شخصي به سرپرستي يك تيمسار بازنشسته (عضو ساواك) به خانهي صمد بهرنگي در تبريز و خواستن كتاب «الفبا» و خودداري صمد بهرنگي از دادن كتاب. تيمسار بازنشسته با تهديد و تطميع هم نميتواند كاري انجام بدهد و با خشم و تندي به صمد ميگويد: «اين كار براي تو گران تمام ميشود.» و مأموران دست خالي به تهران برميگردند.
۱۳٤٧: ٩ شهريور، غرق شدن در رود ارس و پيدا شدن جسدش پس از سه روز در ۵ كيلومتري محل حادثه در ساحل و پاسگاه روستاي كلاله. انتقال جسد او به تبريز توسط اسد بهرنگي، كاظم سعادتي و عليرضا نابدل و ساير دوستانش. خاكسپاري در گورستان اماميه.
۱۳٤٨: چاپ مجموعه مقالات صمد بهرنگي كه به همت بهروز دهقاني گردآوري شده توسط انتشارات شمس تبريز (بهروز دهقاني در ارديبهشت ١۳۵٠ دستگير و در زندان در زير شكنجه كشته شد)."
"در
وبلاگ صمد بهرنگي از بعضي از آثار
صمد نام برده شده به همراه متن آنها .واقعا بايد به اين دوست عزيز آفرين و خسته نباشيد گفت.
"ماهي سياه کوچولو
-
قصه هاي بهرنگاولدوز و كلاغها (قسمت اول)
اولدوز و كلاغها (قسمت دوم)
اولدوز و عروسك سخنگو
كچل كفتر باز
پسرك لبو فروش
سرگذشت دانه ي برف
پيرزن و جوجه ي طلايي اش
دو گربه روي ديوار
سرگذشت دومرول ديوانه سر
افسانه ي محبت
يك هلو و هزار هلو
24 ساعت در خواب و بيداري
كوراوغلو و كچل حمزه (قسمت اول)
كوراوغلو و كچل حمزه (قسمت دوم)
تلخون
تلخون
بي نام
عادت
پوست نارنج
قصه ي آه
آدي و بودي
به دنبال فلك
بز ريش سفيد
گرگ و گوسفند
موش گرسنه
-
مجموعه مقالاتآذربايجان در جنبش مشروطه"
بعضي دیگه از نوشته ها رو مي تونيد ا
ينجا ببينيد:
نوشته هاي تحقيقيآذربايجان در جنبش مشروطه
درباره عزاداران بيل ، نوشته غلامحسين ساعدی
چهار قصه كوتاه
به ياد صمدکنون ره او،برکدامين بی نشان قله است؟" اميرپرويز پويان "
درباره صمد "خسرو گلسرخي "
به ياد صمد "نسيم خاكسار "
معجزه آگاهي "غلامحسين ساعدي "
افسانه محبت "بهروز دهقاني "
اينهم چند تا از آثار
صمد و نوشته هايي که در باره
او نوشته شده ولي در اسامي بالا نبودند.( ببخشيد اينها متن ندارند.) اگه بازهم چيزي از قلم افتاده لطفا شما کامل کنيد.
کند و کاو در مسائل تربيتي ايران
افسانه های آذربايجان
مجموعه مقالات صمد بهرنگي
صمد با موجهاي ارس به دريا پيوست "محموددولت آبادي، بهرام رضاين، قدمعلي سرامي، احمد شاملو، اسد بهرنگي، غلامحسين ساعدي، احمد بصيري."
صمد جاودانه شد " علي اشرف درويشيان"
نامه هاي صمد بهرنگي " اسد بهرنگي"
يادمان صمد بهرنگي"علي اشرف درويشيان" ( خوندنش رو به همه توصيه مي کنم.)
و اينهم
گفتگويي با اسد بهرنگي به مناسبت زاد روز صمد ؛ خيلي زياده اگه بخوام همشو اينجا بيارم نمي شه ، ولي حتما بخونيدش.
در سايت
ايران آزاد نيز مي توان در باره
صمد خواند.
همچنين نوشته های "محمد هادي محمدي، دكتر علي عباسي" را
اينجا بخوانيد.
اينهم نوشته اي از
شبح بسيار عزيز.
به اين
وبلاگ خوندني هم حتما سر بزنيد.
ياد و خاطره اين معلم آزاده هميشه در دل ماست و راهش ادامه خواهد داشت.
شما هم کم کسري ها رو ببخشيد ديگه، فقط دلم مي خواست از
صمد يادي کرده باشم. بلد نيستم عکس بذارم وگرنه يک مجسمه قشنگي ازش دارم که خيلي دلم مي خواست شما هم مي ديديد.
تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.