شکوفه خانوم از آن دسته زنهاي نازنين روزگار است که مثل مادرم دوستش دارم. هفته پيش به بهانه تولدش البته دو روز ديرتر با مهربان همسر و دو تن از دوستان ديگر به ديدنش رفتيم... هنوز نيم ساعتي نگذشته بود که زنگ زدند و عصمت الملوک و حشمت اُف از در وارد شدند. حشمت اُف که دو انگشتش را در کارخانه از دست داده است، هر جا مي نشيند مي گويد: من دستم را در راه آزادي ميهنم و اهداف عالي ام از دست داده ام و چنين و چنان...
باري شکوفه خانوم پونه و اسفناجي بسيار عالي خريده بود و باب صحبتهاي زنانه باز شد.
.
عصمت الملوک: تا حالا نديده ام که کسي اسفناج و کرفس خام بخورد.
من: اتفاقاً کرفس ساقه بسيار خوشمزه اي دارد و مي توان آن را تميز کرد و همراه خيار و هويج به قطعات مساوي در آورد و در کنار ظرف ماستي که در آن آويشن يا کاکوتي و نمک و فلفل و نعنا ريخته شده، به عنوان مزه سرو کرد... خيلي هم خوشمزه است.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian.
حشمت اُف هم که همه جا حضور دارد: آويشن همان کاکوتي است.
من: يکي نيستند ولي هر دو از خانواده نعنائيان مي باشند.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian.
حشمت اُف: ولي کاکوتي و آويشن يکي هستند.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian.
من: خوب مي توانيم در فرهنگ معين تفاوتهايش را ببينيم.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian. يک نگاه هم بکنيد و ببينيد که من درست گفتم.
مهربان همسر که بحث را شنيده است، پيش دستي کرده و از کتابخانه غني همسر شکوفه خانوم، فرهنگ معين را برداشته و توضيح آويشن را عنوان مي کند.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian.
من هم جلد ديگري از فرهنگ معين را برداشته و به دنبال کاکوتي مي گردم.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian.
من تعريف کاکوتي را مي خوانم.
عصمت الملوک: کاکوتي به آلماني مي شود Thymian. حالا نگاه کن ببين که من درست مي گم!
من: اين فرهنگ معين است.
عصمت الملوک: حالا دقيق نگاه کن شايد نوشته باشد.
من: اين فرهنگ معين است.
عصمت الملوک: خوب اون ورش رو نگاه کن.
من: عصمت الملوک جان، اين فرهنگ معين است نه ديکشنري.
عصمت الملوک: حالا تهش رو ببين، شايد نوشته باشه.
من: عصمت الملوک جان، در فرهنگ معين فقط تعاريف فارسي هر کلمه آمده است.
عصمت الملوک: Ach soooooooo(همون آهان خودمون)، ولي چه عجيب که ننوشته!