... نمي خواد زياد راه دور بريم...
اينجا هر کس مي تونه از خودش و باورهاش شروع کنه و بي طرفانه به قضاوت بشينه ... اکثر ماها کمي تا قسمتي از درستي و نادرستي افکار و کردارمون اطلاع داريم وهميشه براي قسمت نادرست هزار تا دليل و بهانه داريم. چرا هيجوقت براي کارهاي خوبي که انجام مي ديم، دليلي نداريم و بهونه نمياريم؟؟ اما وقتي يک عمل نادرست انجام مي ديم، شيپور توجيه و بهانه تراشي رو دست مي گيريم تا همه خبردار بشن؟؟؟ چرا بايد صدها هزار مقاله و نوشته در توجيه رفتار نادرست با زنان و يا در رابطه با اعدام و ... داشته باشيم؟؟ چه اتفاقي افتاده که به اينجا رسيديم و خيلي از اشتباهات و ندونم کاريها رو به اسم عرف و يا فرهنگ مي شناسيم و آيا تا ابد بايد به همين عرف و فرهنگ پايدار موند و يا شرايط ايجاب مي کنه که کمي به خودمون بياييم و در نوع افکار و ديدمون تغييري مثبت بديم؟؟ شايد از اول لازم باشه که يک بار ديگه لغت فرهنگ رو براي خودمون معني کنيم.
براي اين تغيير و بازنگري که امري مهم و حياتي محسوب مي شه، مکان کوچکي با نام "
راهيان سپيده" پذيراي ما خواهد بود. شايد يک بار هم که شده بي طرف و بدور از قضاوتهاي يک طرفه و کينه ورزي، بتونيم خودمون رو محک بزنيم. ما در اينجا نماينده اي خواهيم بود از جامعه کوچک اطرافمان که در آن بزرگ شده ايم.
.
.
----------------------------------------
.
در ارتباط با معني لغات، مطلب جالبي يادم اومد که شنيدنش خالي از لطف نيست:
چند وقت پيش شبکه مهاجر يک برنامه نشون مي داد که در اون با مردم ايران مصاحبه مي کردن و معني يک لغت رو ازشون مي پرسيدن ... در اون برنامه از مردم معني کلمه "ماوراء" رو مي پرسيدن؛ تقريبا همه جواب مي دادن که يعني دو خط موازي که بهم نمي رسن و يا کلاً موازات و يا عالمي که به موازات اين دنيا وجود داره.... برام خيلي جالب بود چون من هميشه معني" ماوراء" رو "فراسوي هر چيزي و يا آن طرف هر چيز" در حالت عام مي دونستم و معناي خاص اونهم که بصورت ترکيبي با کلمات ديگه مياد که بحثي جدا داره. بهرحال اونقدر همه اين معني رو تکرار کردن که من به دونسته خودم شک کردم و خلاصه افتادم دنبال تحقيق و تفحص و ديدم نه بابا من خيلي هم اشتباه نمي کنم و تقريبا هم درسته. البته ناگفته نماند که آقاي مجري هم ماوراء رو عالم غيب معني کرد.
نکته جالبي که برام قابل توجه بود اين که بسياري از لغتها را بدون اينکه درک دقيقي از معاني آنها داشته باشيم، روزانه بارها استفاده مي کنيم و بسيار هم خشنود مي شويم که واي چه لغاتي بلد هستيم!! نمونه اش همين لغت فرهنگ و عرف است.