نمي دونم که آيا کتاب " در آفريقا هميشه مرداد است " را خونديد يا نه؟؟؟ اين کتاب شامل شصت انشاي کودکان دبستاني ناپل* است و برداشتهاي کودکان از موضوعات مختلف رو بتصوير کشيده است. اگه تا حالا نخونديد درنگ نکنيد و حتما تهيه اش کنيد. من که سفارش دادم تا تونستم گيرش بيارم.
در اين کتاب انشايي با موضوع " دلت مي خواهد در چه عصري زندگي کني؟" وجود دارد که کودکي در ارتباط با اين موضوع نوشته است:
" دلم مي خواهد در عصر حجر زندگي کنم تا بتوانم همين طور کتک کاري کنم.
در واقع آن وقتها خيلي جنگ مي شده . وقتي تو متعلق به اين قبيله بودي و ديگري به قبيله ديگر متعلق بود و آدم توي خيابان به هم بر مي خورد، آن وقت فقط تند توي چهره اش نگاه مي کرد و در جا مي کوبيد.
اسلحه آن وقت ها چماق بود و کسي که نداشت، حکم مرده را داشت. چون بدون چماق نمي توانست از خودش دفاع کند. کسي که چماق نداشت، با لگد و مشت و تف از خودش دفاع مي کرد. اما در آخر به هر حال مرده بود.
در عصر حجر، آتشفشانها هميشه طغيان مي کردند و زمين مي لرزيد. حيوانها همديگر را مي بلعيدند، حتي وقتي سير بودند و هوا هميشه خراب بود.
در دوران اوليه هيچ وقت صلح نبود. در خانواده هميشه جنگ و جدال بود و همه چرک بودند. آنها هيچ وقت خودشان را نمي شستند. آنها شانه نمي کردند. آنها اصلاح نمي کردند، حتي زن ها هم نه.
يک بچه، حتي همان وقت که بدنيا مي آمد، يک انسان اوليه بود. بخاري وجود نداشت، آنها نمي دانستند که در وقت فراغت چه کنند، بنابراين ديوارها را سرتا سر خط خطي مي کردند.
وقتي در تابستان گرم بود، شب بعضي پشه هاي غول آساي اوليه مي آمدند داخل خانه، آن وقت آدم نمي توانست بخوابد و انسان فرار مي کرد. من از عصر حجر براي اين خوشم مي آيد که آنها کلي کشفيات و اختراعات کردند. آدم چرخ بدون پره کشف کرد، چماق، دوران برنز، بناهاي شمعکي روي آب، گاو آهن ابتدايي، سنگ چخماق خرد شده.
بشر زماني شروع کرد به باهوش شدن، اما هنوز خيلي شبيه ميمونها بود. همين که از شبيه ميمون بودن دست برداشتند، مصري شدند. اما اين يک بخش ديگر است. و اين بود انشاء."
................................................... 
نمي دونم اين کودک الآن چند ساله است و در کجا زندگي مي کند؟؟ ولي دلم مي خواهد به او بگويم که الآن مي تواني در ايران زندگي کني، زياد فرقي ندارد...
آنجا کتک کاري جزئي از ورزش روزانه محسوب شده و اجتناب ناپذير است.
تا دلت بخواهد جنگ است و تا مي توانند مشت بر دهان هم مي کوبند...
اسلحه اين روزها هنوز هم چماق زور است و آنچان بر سرت مي کوبند که به هر حال مرده، تو باشي...
اسلحه هاي گنده ديگري هم هست!!!
آتشفشانهاي خشم و نفرت و ظلم آنچنان طغيان مي کنند که تمام زمين را مي لرزانند.
هنوز هم همه همديگر را مي بلعند، حتي وقتي سيرند... البته بگذريم که سير بودن معناهاي مختلفي دارد.
هيچ گونه صلحي وجود ندارد و خواهر و برادر به خون يکديگر تشنه اند.
هنوز هم خيلي ها نمي دانند که بايد به حمام بروند و اصلاح کنند.
اوقات فراغتي وجود ندارد، بايد تا جان داري کار کني ، شايد لقمه ناني بيابي و کمي ذهن خط خطيت را التيام بخشي.
هنوز هم پشه هاي غول آسا چه در تابستان و چه در زمستان به خانه ات مي آيند و راه فراري هم نداري.
هنوز هم چماقهاي مدرن براي بر سر کوبيدن کشف مي شود!!!
هنوز هم بناهاي جديد براي نگه داري افکار و عقايد ساخته مي شود.
هنوز هم انسانهاي شبيه ميمون در آنجا يافت مي شوند.
.
عزيزم تو با خيال راحت مي تواني به آرزويت برسي!!!
.
.
پي، پس، پا و ... نوشت:
هرگونه تشابه ، کاملا غير عمدي است.
.
* در آفريقا هميشه مرداد است. ( شصت انشاي کودکان دبستاني ناپل)
مارچلو د اورتو
ترجمه: حميد زرگر باشي.