امشب بدجوري افتاده بودم به وبلاگهاي غريبه خوني!! داشتم به وبلاگ و وبلاگ نويسي فکر مي کردم که اصولا وبلاگ چيه؟ نحوه نوشتن وبلاگ کدومه؟؟؟
اينکه آیا بايد طبق روال صدا و سيما بياييم اينجا و عصا قورت داده و شسته و رفته يک سري مطالب با کلاس بنويسيم يا اينکه بياييم و هرچي رو با هر لحني که دلمون خواست توش بنويسيم؟؟؟ فرهنگي باشه يا سياسي؟ اين باشه يا اون؟؟؟...
.
بهرحال چند تا از چيیزهايي که حال من رو بد مي کنه، اين عباراته: سلام، وبلاگ جالبي داريد... نوشته هاتون قشنگ بود... به وبلاگ من هم سربزنيد... با تبادل لينک چطوري؟؟؟...
.
از قضا امشب داشتم کامنتهايي رو مي خوندم که مربوط به يک سوء تفاهم بود و اصلا در پست مربوطه خبري از موضوعي قشنگ نبود و تنها دلايل سوء تفاهم و يک سري حرفهاي شخصي بين چند وبلاگ نويس بيان شده بود، در ميان 70-80 تا کامنت کاملا مربوط به موضوع، ناگهان يک کامنت با اين محتوا خودنمايي مي کرد: "سلام ، نوشته هاي قشنگتون رو خوندم ، به من هم سر بزنيد."
اولين باري هم که اين جمله رو ديدم ، تو وبلاگ يکي ديگه از دوستان بود که خبر فوت خواهرش رو داده بود!!! باور کنيد چشمام گرد شده بود... چي بگم والله؟؟؟
يک چيز ديگه هم برام جالب بود، اينکه يک بنده خدايي اومده بود توي وبلاگ يک دختر خانومي که از احساسات ساده اش و روزمرگي هايش مي نويسه، کلي بد و بيراه گفته بود. برام جالب شد که وبلاگ آن آقاي محترم را ببينم؛ وبلاگي بود سراسر شعر و عشق و عاشقي!!! حالا ما قسم حضرت عباس را باور کنيم يا دم خروس را؟؟؟
.
القصه داشتم فکر مي کردم که آدم چطوري مي تونه اين افکارش رو بيان کنه که به کسي برنخوره، که مطلب جالبي رو در وبلاگ
نقطه، ته خط ديدم. آقا من بدجوري عاشق اين وبلاگم، چه کنم؟؟؟
خوتون بخونيد و نظر بديد.
.
در ضمن بنظر من وبلاگ يک فضاي شخصي هستش و هر کسي آزاده هر طور که مي خواد در اون بنويسه، ولي با خودم فکر مي کردم چه خوبه که از اين فضاي شخصي يکجوري به نفع هم ديگه استفاده کنيم. حالا هر جوري که مي خواد باشه: با نوشتن روزمرگيها، شعر، امور فرهنگي، سياسي و... بهم آرامش بديم و از اين امکاني که در اختيارمونه، بهترين استفاده رو ببريم. ( چه شعارهاي قشنگي بلدم!!)
.
.
و آخر اينکه از حرکت خوبي که
پانته آ شروع کرده، لطفا حمايت کنيد.