سلام،
از اين بهتر نميشه، مخصوصا بعد از مدتها که دوستهاي صميميت رو نديده باشي، يکيشون داره مياد پيشم؛ اونهم براي پنج هفته. خيلي خوبه مگه نه؟ تو اين خراب شده که نه زبونش رو ياد مي گيري، نه کار گيرت مياد اين بهترين خبر هستش. اين دوست بنده کسي نيست جز همون مريم خانوم که قبلا ذکر خيرش شده بود و قرار بود براي وبلاگ من لوگو درست کنه. حالا ديگه نمي تونه از دستم دربره.از قديم گفتن: تنبل نرو دنبال لوگو .... لوگو خودش ميادش!!!!
ناگفته نمونه که يکي از دوستان هم زحمت چند لوگو براي من کشيده بود که اونقدر در اون زمان قاطي پاطي بودم که وقت نکردم درست حسابي ازشون تشکر کنم.
حالا کلي برنامه ريختيم که کجاها بريم و چه بکنيم و چه نکنيم و مهربان همسر هم قول داده که آخر هفته ها با ما باشه. ولي از اونجايي که ما خودمون رو خوب مي شناسيم خيلي نگرانيم که صبح ساعت 12 از خواب بيدار نشيم، تا ساعت 4عصر غيبت نکنيم،تا 6عصر ناهار بخوريم و ساعت 7 به بعد هم که شهر ما مثل شهر مرده ها ميشه و بايد يک فيلم ديد و خوابيد!!!
حالا بعداً براتون مي نويسم که چي شد. اگه سفر رفتيم که حتما براتون يک سفر نامه خواهم نوشت و اگه ياد گرفتم عکس هم براتون ميذارم.
تورو خدا دعا کنيد که برنامه هاي ماهم رديف بشه و امسال بتونيم بيايم ايران.دلم خيلي تنگ شده.اگه بيام حتما ميام کافه بلاگ و اونجا مي بينمتون.
تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ.