سلام،
چند روزي نبودم، دست رسي به کامپيوتر هم نداشتم، ولي امروز که اومدم پاي کامپيوتر ديدم ياهو داره يک
کنسرت که تو رم برگزار ميشد رو مستقيم پخش مي کنه، عجب کنسرتي بود کلي لذت بردم؛ اگه از اول ميدونستم ضبطش مي کردم. يک عالمه خواننده مشهور: سانتانا، آندريا بوچلی، نورا جونز،... ، فقط هم ياهو پخش مي کرد. حالا اگه تلويزيون هم پخش کنه خيلي خوب مي شه حتما ضبط ميکنم.
راستي چند تا سايت ديگه راجع به
بيژن مفيد پيدا کردم که انگليسي هستش و من چون انگليسيم در حد روستا نزول پيدا کرده نميتونم ترجمه درست و حسابي کنم ولي آدرس ميدم ببنيد. اما بالاخره ترجمش ميکنم.
بيوگرافي بيژن مفيديک
بيوگرافي ديگه!!!
راستي من تا حالا راجع به "کوتي و موتي" و"ترب" اثر
بيژن مفيد چيزي نشنيده بودم ولي فکر کنم ترجمه يا برگردان از قصه هاي خارجي باشه. باز دوباره بايد خرج بذارم رو دست مهربان همسر و سفارششون بدم. لطفا اگه کسي چيزي در موردشون مي دونه بهم بگه.شاپرک خانوم هم هنوز نرسيده، اينا ميخوان منو بکشن؛ شماها شاهد باشيدها.
راستش من امروز مي خواستم راجع به "
حسين کسبيان "براتون بنويسم، با اينکه اين مرد مهربون و دوست داشتني رو از نزديک مي شناسم ولی مي خواستم اطلاعات دقيق بدم اما عجيبه که تو اينترنت از اين يار ديرينه تئاتر فقط براي بازي تو فيلم
بوي کافور عطر ياس و
شازده احتجاب و
سلطان و شبان نام برده شده بود و ديگر هيچ!!!اين مرد نازنين از خيلي قديم تو صحنه تئاتر بوده و کلي حق به گردن تئاتر اين مملکت دارن، کلي هم فيلم بازي کردن اما نمي دونم چرا اين قدر مورد بي مهري قرار گرفتن. چهره مهربون و دوست داشتني او در نقش پدر آقا اسد( آرايشگاه زيبا) و يا خيلي از فيلمها و تئاترها هميشه به ياد همه مي مونه .اما قول مي دم بمحض اينکه اومدم ايران با ايشون يک مصاحبه انجام بدم و در اختيار همتون بذارم.
نمي دونم چرا مغزم جواب نمي ده؟ هرچي صداش ميکنم محل نميذاره؛ شايد هم کر شده، کسي چه ميدونه؟؟؟ یعني کري مغز گرفته، از همين مريضي جديدهاست ديگه!(من کشفش کردم) کلی حرف و مطلب دارم که ميخوام از اين مغز حرف گوش نکن (کلمه ديگه اي پيدا نکردم) کمک بگيرم و يک سر و ساموني بهشون بدم و بنويسمشون اما انگاري راه نداره جواب نمي ده که نمي ده. هيچکس هم که در ارتباط با شعر کودک کمکم نمي کنه!! يعني هيچکس از کودکيهاش هیچ شعري يادش نمي ياد؟ عجيبه والله!!! بابا يک کم فکر کنيد يادتون مي يادها. حالا اشکالي نداره من مي خوام مهمونتون کنم به خوندن عزيزترين شعر کودکيهام؛ هنوز هم وقتي مي خونمش همون هيجاني بهم دست ميده که وقتي قدم زير يک متر بود!!!
آقا موشهآقا موشه ، اي شکموي دله / ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده / شکسته پات عمرت به سر اومده
چطور بوي گردو رو از يه فرسخي شنيدي / اون تله گنده رو تو يک قدمي نديدي
آخه زبون بسته مگه تو چشم و گوش نداشتي / همين شکمو داشتي و فکر و عقل و هوش نداشتي
يادته يک شب تا صبح نذاشتي من بخوابم / رفته بودي تو گنجم رو دفتر و کتابم
هي بازي کردي چيغ زدي رو کاغذام دويدي / دفتر پاکنويس انشاي منو جويدي
دسته گلي تو آب دادي ، من خجالت کشيدم / مزه اين بيمزگي رو فردا من چشيدم
آقا موشه ، اي شکموي دله / ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده / شکسته پات عمرت به سر اومده
تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ