سلام،
اول بايد از مهربان همسر تشکر کنم که يک دست کوچولويي به سر و روي شهر قصه ما کشيد و تيترهامو درست کرد و برام ماه و پلنگ و شهرقصه رو هم نصب کرد.از مريم هم که قول داده برام لوگو طراحي کنه قبلا تشکر ميکنم که بیفته تو رودروايسي ( تا حالا اين کلمه رو هم ننوشته بودم)و زودتر لوگومو برسونه!!!
دوم يک خبر خوب هم از خودم دارم که بالاخره تونستم نوار شاپرک خانوم رو سفارش بدم، حالا اگه برسه دستم خوبه. تورو خدا دعا کنيد من که دارم از خوشحالي بال در ميارم.
سوم نميدونم چرا هرچي بيشتر ميگردم کمتر پيدا مي کنم.البته خوب دستم هم از کلي منابع کوتاه هستش ، اگه الآن ايران بودم خيلي ها مي تونستن کمکم کنند که بيشتر راجع به اين بزرگ مرد بنويسم؛ مثل استاد عريزم آقای حميد سمندريان، آقاي انوش نصر، آقاي حسين کسبيان و... که هميشه اين عزيزان به من لطف داشتند ولي حيف که الآن دورم. بهرحال کلي تو همين اينترنت گشتم و فقط تونستم اطلاعات کمي که لابد همه ازش خبر دارن رو جمع آوري کنم. ولي خوب بازهم بد نيست، با يک نگاه کوتاه و کلي يادي از ايشون و يِارانشون ميکنيم و اينکه شايد بعضي از دوستان اطلاعات بيشتري داشته باشند و بتونيم يک مجموعه اي براي دسترسي همه فراهم کنيم. والله راستش نتونستم چيزي از زندگي شخصي ايشون مثل سال تولد و مرگ پيدا کنم و مي ترسم اونچه رو که ميدونم دقيق نباشه و اشتباه بگم براي همين بسنده مي کنم به تعريف اطرافيانشون.
"
نيلوفر بيضايي" در مقاله اي با عنوان
تاريخ نمايش در ايران اينگونه مي نويسد:
"از
بيژن مفيد تنها نامي شنيده بودم... رادي همزمان و حاتمي تقريبا بلافاصله اما كوتاه و نويدي و نعلبنديان و خلج و مكي بعدتر آمدند و همينطور
بيژن مفيد دوم(سالهاي اول دهه 40)...آنموقع يعني سال ۴۷ نعلبنديان با همين نمايشنامه، جايزه دوم نمايشنامه نويسي را برده بود. جايزه اول را
بيژن مفيد با “شهر قصه“ و جايزه سوم را نويدي بخاطر “ سگي در خرمن جا“ برده بودند...سرانجام و وضعيت امروز بخش مهمي را برايتان بازگو كنم كه سرنوشت هنر تئاتر ايران است كه پس از انقلاب اسلامي اگر نه بيش، آنچنان بر آن بد رفت كه بر مردمانش. بهرام بيضايي اينك و هنوز در ايران است و درسن ۶۳ سالگي همچنان با مانع مميزي و سانسور در نبردي انگار مادم العمر بسر مي برد، عباس نعلبنديان دو سال پس از انقلاب خودكشي كرد و علي حاتمي چند سال پيش در ايران از دنيا رفت، خجسته كيا در ايران است و تئاتر را براي هميشه كنار گذاشت، غلامحسين ساعدي در تبعيد پاريسي اش دق مرگ شد،
بيژن مفيد كه از زمان خود بسيار جلوتر را مي ديد، همان پيش از انقلاب وسايل ترك اين دنيا را براي خود فراهم آورد، نويدي از دنيا رفت، سعيد سلطانپور بدست انقلابيون اسلامي اعدام شد و ميان نامهاي ديگر جعفر والي، فريده فرجام، بهمن فرسي، ابراهيم مكي، صدرالدين زاهد، محسن يلفاني، بيژن صفاري، ناصر رحماني نژاد، خليل موحد ديلمقاني و پرويز صياد سالهاست كه در تبعيد زندگي مي كنند و سر انجام آربي آوانسيان كه در تبعيد پاريسي اش با تئاتر براي هميشه وداع كرد."
در مقاله
مقدمه اي بر شناخت نمايشنامه هاي مدرن ايرانيبقلم
بهزاد صديقي اينچنين آمده است:
"نمايش يا درام نو، درام معاصر، درام اروپايي و امريكايي كه با نمايشنامه هاي هنريك ايبس (1828-1906 ) آغاز مي شود...با آنكه بسياري از نمايشنامه نويسان ما هنوز به شيوه تئاتر كلاسيك مي نويسند و كارگردانان زيادي به شكل تئاتر معاصر كه دلبسته تئاتر مدرن هستند، بيشتر از چنين پديد آورندگان تئاتري است. از اولين نمايشنامه نويس ايراني – يعني ميرزا فتحعلي آخوند زاده – تا نمايشنامه نويسان همدوره او همچون ميرزا آقا تبريزي، ميرزا احمد خان كمال الوزار، محمودي و مويد الممالك فكري ارشاد و بقيه ديگر همچون رضا كمال شهرزاد، زبيع بهروز، علي نصيريان و در ادامه اسماعيل خلج،
بيژن مفيد، سيد علي نصر، بهمن فرسي و… اغلب ديگر نمايشنامه نويسان اين نسل به شيوه ساختار كلاسيك سعي مي كردند اثر خود را بنويسند. در مقابل در همين زمان كساني هم بودند كه بر اساس شناخت خود از تئاتر معاصر غرب و تئاتر ايراني دست به نوشتن نمايشنامه هايي با شكل و ساختاري جديد و حرف هاي امروزي تر و جهاني تر اپراني تر زدند. از اين ميان مي توان به بهرام بيضايي، غلامحسين ساعدي، اكبر رادي، عباس نعلبنديان، محمود استاد محمد و
بيژن مفيد و عباس جوانمرد اشاره كرد."
"بهمن مفيد" در مصاحبه اي با سرويس هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)اينگونه از برادر خود ياد ميکند:
"مرحوم برادرم
بيژن مفيد گفت: آدم هر چه ياد ميگيرد در بچگي است؛ چطور ميتوانيد تجربه كسي را كه از بچگي ياد گرفته ناديده بگيريد...به هر حال پدرم و دو برادرم
بيژن و اردوان و من معلمهاي تئاتر بوديم؛ پدرم نقش رستم را بازي ميكرد كه شبيه آنرا خيليها ميگويند كسي بازي نكرد؛
بيژن هم كار اصليش نوشتن و تئاتر بود و در كنار آن بازي هم ميكرد...ما در راديو تهران بهترين نمايشنامهها را با يك گروهي به بازيگري سيروس ابراهيم زاده، رامين فرزاد، نيكو خردمند، تجدد و فهيمه رستگار به كارگرداني مرحوم
بيژن مفيد در روزهاي پنجشنبه براي دانشجويان اجرا ميكرديم كه بعدها پروين امير سليماني گوينده راديوي نيرو هوايي به جمع ما اضافه شد... ميرلوحي آمد و گفت: قريب خواسته تو نقش دوم آن فيلم را بازي كني كه من قبول كردم. قصد داشتم برگردم تئاتر؛ همان موقع هم داشتم شهر قصه را با
بيژن مفيد كار ميكردم، بعد از قيصر كه رفاقتي بازي كرده بودم، هي دومي، سومي و چهارمي پيشنهاد شد و يكدفعه ديدم در سينما هستم... خودم را داشتم آماده ميكردم كه در نمايش بعدي برادرم
بيژن بازي كنم كه آقاي زريباف، تهيه كننده اسكار فيلم آمد دنبال من و سناريو “توبه” را داد."
محمد علي ميراکبري در مقاله اي با عنوان "
نزديك به سينما، دور از تئاتر" مي گويد:
"ابتدا يك موج بزرگ درامنويسي كه مختص جامعه و وضعيت فرهنگي كشور ما بود و نه تقليدي از غرب، توسط بزرگاني چون عباس نعلبنديان، دكتر غلامحسين ساعدي و
بيژن مفيد راه افتاد كه اگر اين رشته و راه را ما تئاتريها دنبال ميكرديم و راهشان را به جلو ميبرديم الان بايد به يك درام وطني ميرسيديم."
رضا فرخ فال در
هنر و ادبيات ايراني در غربت مي نويسد:
"اما ادبيات ايرانی تا رسيدن به مرحله «ادبيات در تبعيد» به مفهوم اخص کلمه، سالهای تلخ و سختی را پشت سر گذاشته است. دوره آغازين پيدايش و تطور اين ادبيات با سرنوشت تراژيک غلامحسين ساعدی و
بيژن مفيد همراه بود."
همايش تئاتر ايران در برلين ،
بهرام محيی، گزارشگر صدای آلمان در برلين مي نويسد:
"به موازات برگزاری همايش چهارروزة تئاتر ايران در جشنوارة «نزديکی دور دست» در برلين، نشست هايی نيز با حضور برخی از صاحبنظران و کارشناسان تئاتر، در زمينة بررسی مسائل نظری و تاريخی تئاتر ايران ترتيب يافت. از جمله می توان به جلسة سخنرانی و بحث با حضور جلال ستاری، پژوهشگر و اسطوره شناس ايرانی و لاله تقيان کارشناس و منتقد تئاتر اشاره نمود.
سخنرانی لاله تقيان، حول موضوع تئاتر مدرن ايران دور می زد. وی به روند تکوين تئاتر ايران در دويست سال گذشته اشاره کرد و خاطر نشان ساخت که طی اين دوره، در کنار اشکال سنتی تئاتر مانند تعزيه يا شبيه خوانی و نيز نمايش های عروسکی و روحوضی، تدريجا" تئاتر مدرن به سبک غربی نيز پا به عرصة حيات می گذارد...در دورة محمدرضاشاه، پايه های تئاتر ايران از طريق تأسيس آموزشگاه های تئاتری محکم تر شد و در دهة چهل اين هنر به اوج خود رسيد. بيضايی و ساعدی و ديگر نمايشنامه نويسان معروف ايران، محصول همين دوره هستند. فستيوالهای گوناگون در تهران و نيز جشن هنر شيراز، به تئاتر ميدان گسترده ای داد و تأسيس کارگاه هنر ايران، به برآمد کسانی چون خلج و
بيژن مفيد منجر گشت."
جالب بود وقتي فهميدم مرحوم
رضا ژيان در دو نمايش از مرحوم
استاد بيژن مفيد بازي کردن. نقل اين خبر رو از زبان حسن محمودي در مقاله اي با عنوان "
منهم بايد زندگي مي کردم " مي خوانيم:
"دوره دوم: (دوران آموختن و رشد): در سال ۱۳۴۸ به عنوان نخستين بازيگر در «كارگاه نمايش» نخستين وركشاپ تئاتري خاورميانه در ايران استخدام مي شود و تا سال ۱۳۵۶ كه اين محل تعطيل و منحل مي شود، با كارهاي اسماعيل خلج به عنوان همكار و بازيگر در گروه تئاتر كوچه بازيگري را مي آموزد. نمايش هايي كه در اين دوره در آنها بازي مي كند؛ عبارت اند از: «حالت چطوره مش رحيم»، «گلدونه خانم»، «صغرا دلاك و بابا شيرعلي»، «قمر در عقرب»، «احمد آقا برسكو»، «حكايات عبيد زاكاني». در اين دوره همچنين علاوه بر بازي در گروه «كوچه» با گروه بازيگران شهر نيز همكاري دارد كه برخي از اين نمايش ها عبارت اند از: «ترس و نكبت رايش سوم» برتولت برشت، «جان نثار»
بيژن مفيد، «ناگهان. . . » عباس نعلبنديان و اجراهاي آربي آوانسيان. "
هم چنين
بيژن مفيد از همکاران
آربي آوانسيان در
کارگاه نمايش (تاسيس 1348 )نيز بوده اند.( به نقل از
عصر نو. )
اين هم يک جمله از اين بزرگمرد در تعريف هنر و هنرمند که در
روزنامه همشهري در مقاله اي تحت عنوان "
گزارشي از نمايشنامه خواني محمود استاد محمد(گم شده در شب بيست و يكم)" آمده است :
"
بيژن مفيد مي گفت: كسي كه خودش مي گويد من هنرمندم بدان كه از هنر چيزي نفهميده است. چون هنر فضيلت است. پس ما مي توانيم، بگوييم باسواديم اما نمي توانيم بگوييم كه با فضيلت هستيم."
يک سري هم به اين جاها بزنيد بد نيست:
فرهنگ و هنرنمايشنامه نويسان ايراننمايشنامه نويسان معاصر ايران (دهه چهل)و اين هم
مصاحبه اي که اخيرا با
محمود استاد محمد از خانم
الهه خسروي يگانه تحت عنوان "
شهر قصه با مرگ بيژن مفيد تمام شد." انجام گرفته.
واي چقدر زياد شد، حتم دارم که هيچکس همشو نميخونه و حتی اين جمله منو نميبينه ولي من نوشتم؛ شما هم اگه به اينجا رسيديد منو در جريان بذاريد تا يک کم خوشحال شم و بدونم يک کم مفيد بودم.
مي دونم که بعضي از اين نوشته ها در ارتباط مستقيم با مرحوم
بيژن مفيد نبود،ولي اينجوري کلي هم از ديگر تئاتریهاي قديم ياد کرديم.
حالا باشه سر يک فرصت مناسب راجع به نوع نگاه و افکار بيژن مفيد با هم صحبت کنيم که اين نياز به کمک شماها داره.
در ضمن من چون به منبع همه مطالب لينک دادم، از نوشتن نام اونها بطور جداگانه عاجزم. ببخشيد!!!
تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ