سلام،
چند روزي بود دل و دماغ نداشتم آخه گمشون کرده بودم!!! امروز تقريبا باقيموندهاشون رو از اين ور و اون ور پيدا کردم.هر کدوم يک گوشه افتاده بود ولي اين نشونه شلختگي من نيست ها... از دست اين هوا هم ديوونه شدم ، يک روز گرمه چند روز سرد و باروني . همين کم بود مسخره هوا هم بشيم. راستي ديشب با یک
وبلاگ برخورد کردم که گويا چند روز پيش پدرشون رو از دست داده بودند . خيلي ناراحت شدم و از همينجا بهشون تسليت ميگم و براشون صبر آرزو ميکنم .( دارم ميشم مثل فرخ لقا خانوم توي دايي جان ناپلئون) .
چند وقته هر کتابي بر مي دارم بخونم نصفه ميذارمش کنار، نمي دونم چرا ؟؟ شايد دچار کتاب زدگي شدم .حالا هرکي ندونه فکر ميکنه من از صبح تا شب دارم کتاب مي خونم !!! فیلم ها هم بدلم نمي چسبه . اما مهربان همسر چند تا فيلم خوب داشت که من تا حالا نديده بودم ، البته جديد نبودند ولي واقعا قشنگ بودند.يکي از اونها "
زمان بيداري " ( محصول سال 1990 ، آمريکا، ملودرام) بود که
رابين ويليامز و
رابرت دنيرو بازي مي کردند که بنظر من شاهکار بود؛ موضوع فيلم در ارتباط با انسانهايي بود که در اثر يک بيماري ناگهان در يک مقطع زماني متوقف مي شوند و تنها جسم آنان رشد ميکند و در اين فيلم
رابرت دنيرو يکي از اين بيماران است و
رابين ويليامز هم دکتري است که دارويي کشف مي کند که مي تواند آنان را بطور موقت معالجه کندو به زمان حال بازگرداند . تلاشهايي که دکتر براي هوشياري مريضانش ميکند وهوشياري موقت مریضان بسيار ديدني است ، بازي اين دو هنرمند هم که جاي خود دارد.
يکي ديگه از فيلمها "
يک تيم رويايي " ( محصول سال 1988 آمريکا ، کمدي) بود با بازي مايکل کيتون ، کريستوفر لويد و... که در غالب کمدي مشکلات طبقات مختلف مردم رو به تصوير کشيده .عالي و قابل لمسه .
به نظر من حتما ببينيدشون؛ خيلي خوب بودند.البته شايد هم ديده باشيد و من از دنيا عقب مونده بودم.
دو تا فيلم ديگه هم هستش که دفعه بعد براتون دربارش مي نويسم . مهربان همسر کم کم داره چه چيزهايي رو ميکنه . بابا کلي مهربان همسرم هنرمنده و باذوق . خوش سلیقه بودنش هم که نيازي به تعريف نداره!!!!!!!
فيلمهاي جديد هم که از چپ و راست مي رسه ، بعضي هاشون خوبن و بعضي هاشون رو هم من دوست ندارم.بعدا يک روزي ( وقتي قديمي شدن ) دربارشون بحث ميکنيم .
حالا این شعر رو هم از ما به يادگار داشته باشيد تا بعد:
کبوتر ناز من تنها نشسته
دلم براش ميسوزه بالش شکسته
به من نگاه ميکنه غمگين و خسته
مامان جون مهربون بالشو بسته
کبوتر ناز من خوب ميشي فردا
دوباره پر مي کشي تو آسمونها
تا روز ديگر و نوشته اي جديد خداحافظ